شعر در مورد دوست
شعر در مورد دوست,شعر درمورد دوستی,شعر در مورد دوست خوب,شعر در مورد دوستی و رفاقت,شعر در مورد دوست داشتن,شعر در مورد دوستی,شعر در مورد دوست یابی,شعر در مورد دوستان,شعر در مورد دوست داشتن همسر,شعر در مورد دوست بد,شعر در مورد دوستی با خدا,شعر در مورد دوستی و دشمنی,شعر در مورد دوستی و محبت,شعر در مورد دوستی از حافظ,شعر در مورد دوستی کودکانه,شعر در مورد دوستی واقعی,شعر در مورد دوستی خوب,شعر در مورد دوستی کوتاه,شعر در مورد دوست خوب و بد,شعر در مورد دوست خوب از حافظ,شعری در مورد دوستان خوب,شعری درباره دوست خوب,شعر کوتاه در مورد دوست خوب,شعر نو در مورد دوست خوب,شعر کودکانه در مورد دوست خوب,شعر هایی در مورد دوست خوب,شعر زیبا در مورد دوست خوب,شعر زیبا در مورد دوستی و رفاقت,شعر نو در مورد دوستی و رفاقت,شعر در مورد دوست داشتن خدا,شعر در مورد دوست داشتن الکی,شعر در مورد دوست داشتن زیاد,شعر در مورد دوست داشتن فرزند,شعر در مورد دوست داشتن برادر,شعر در مورد دوست داشتن واقعی,شعر در مورد دوست داشتن یار,شعر در مورد دوست داشتن و عشق,شعری در مورد دوستی,شعر در مورد دوستی,شعر در مورد دوستی و دوستیابی,شعر در مورد دوست و دوست یابی,شعر درباره ی دوست یابی,شعر درباره دوست یابی,شعر کودکانه در مورد دوست یابی,شعر سعدی در مورد دوست یابی,شعری درمورد دوست یابی,شعر نو سعدی درمورد دوست یابی,شعر کودکانه درباره دوست یابی,شعر در مورد دوستان قدیمی,شعر در مورد دوستان نامرد,شعر در مورد دوستان بی وفا,شعر در مورد دوستان بی معرفت,شعر در مورد دوستان قدیم,شعر در مورد دوستان قدیمی,شعر در مورد دوستان واقعی,شعر در مورد دوستان بد,شعری در مورد دوستان,شعر درباره دوست داشتن همسر,شعری در مورد دوست بد,شعر درباره دوست بد,شعری درباره دوست بد,شعر حافظ در مورد دوست بد,شعری در باره ی دوست بد,شعر زیبا درباره دوست بد
در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
خانه ی دوست کجاست؟
در فلق بود که پرسید سوار
اسمان مکثی کرد
رهگذر شاخه ی نوری که به لب داشت به تاریکی شن ها بخشید
وب ه انگشت نشان داد سپیداری و گفت
نرسیده به درخت
کوچه باغی است که از خواب خدا سبز از تر است
و در آن عشق به اندازه ی پرهای صداقت ابی است
می روی تا ته آن کوچه که از پشت بلوغ ،سربه در می ارد
دو قدم مانده به گل
پای فواره ی جاوید اساطیر زمین می مانی
و تو را ترسی شفاف فرا می گیرد
در صمیمیت سیال فضا، خش خشی می شنوی
کودکی می بینی
رفته از کاج بلندی بالا، جوجه بردارد از لانه ی نور
و از او می پرسی
خانه دوست کجاست؟
شعر درباره دوست
«از جان طمع بریدن آسان بود ولیکن// از دوستان جانی مشکل توان بریدن»
شعر درباره دوستی
تنها گنجی که جستجو کردن آن به زحمتش می ارزد !
دوست واقعیست و تو بهترین گنجی . . .
شعر درباره دوست داشتن
«از محبت، نار نوری میشود// وز محبت، دیو حوری میشود»
شعر درباره دوستی
به خداحافظی تلخ تو سوگند نشد
که تو رفتی و دلم ثانیه ای بند نشد
لب تو میوه ممنوع ولی لبهایم
هرچه از طعم لب سرخ تو دل کند نشد
با چراغی همه جا گشتم و گشتم در شهر
هیچ کس! هیچ کس اینجا به تو مانند نشد
هرکسی در دل من جای خودش را دارد
جانشین تو در این سینه خداوند نشد
خواستند از تو بگویند شبی شاعرها
عاقبت با قلم شرم نوشتند نشد
( فاضل نظری )
شعر درباره دوستان
«از هرچه بگذری، سخن دوست خوشتر است// از یار ناز خوشتر و از من نیازها»
شعر درباره دوست خوب
به سلامتیه رفیقی که می تونست دورت بـزنه اما دورت گشـت
«اگرچند، بدخواهکشتن نکوست// از آن کشتن آن به که گرددت دوست»
شعر درباره دوست باوفا
نـه فـقـط از تـو اگـر دل بـکنـم می میرم
سایـه ات نـیـز بـیـفـتـد به تنـم می میرم
بین جـان من و پیراهن من فرقی نیـست
هـر یکی را کـه بـرایـت بـکـنـم می میرم
بـرق چـشمـان تـو از دور مـرا می گـیـرد
مـن اگـر دسـت بـه زلفـت بزنم می میرم
بـازی مـاهی و گـربـه است نظر بـازی مـا
مثل یک تنگ شبی می شکنم می میرم
روح ِ برخاسته از من ته ِ این کوچه بایست
بیش از ایـن دور شوی از بـدنـم می میرم !
شعر درباره دوست بی وفا
«این دغل دوستان که میبینی// مگسانند دور شیرینی»
شعر درباره دوستی و رفاقت
رفیق چهار حرفه اما اگه رفیقتو فراموش کنی خیلی حرفه . . .
شعر درباره دوستان خوب
«بود آینه دوست را مرد دوست// نماید بدو هرچه زشت و نکوست»
شعر درباره دوستی و همدلی
به آمدنت
بی گمان
تا نفس باقیست
نه چون بید
که چون سرو
ایستادهام
در معبر هر باد
( یاشار حسنینی )
شعر درباره دوستی کودکانه
«پای در زنجیر، پیش دوستان// به، که با بیگانگان در بوستان»
شعر درباره دوستی و دوستیابی
زندگی با صدا شروع میشه ، بیصدا تموم میشه . . .
عشق با ترس شروع میشه ، با اشک تموم میشه . . .
دوستیه خوب ، هر جایی میتونه شروع بشه، اما هیچ جا تموم نمیشه !
شعر درباره دوستی و محبت
«تندی مکن که رشته صدسال دوستی// درجای بگسلد چو شود تند، آدمی// همواره نرم باش که شیر درنده را// زیر قلاده برد توان، با ملایمی»
شعر درباره دوستی و مدارا
سلامتی رفیقی که پیشمون نیست ولی توی قلبمونه !
به یادمون نیست ولی تو یادمونه !
بی خیالمونه ولی همیشه تو خیالمونه . . .
شعر درباره دوستی صادقانه
«جهان از بد و نیک آبستن است// برون دوست است و درون دشمن است»
شعر درباره دوستی کوتاه
رفیق ، معامله فسخ شد ؛ در قبال دنیا یک تار مویت را می خواستند ، ندادم . . .
شعر درباره دوستی و برادری
«خصـم دانا که دشمن جان است// بهتر از دوستی که نادان است»
شعر درباره دوست داشتن همسر
اگر دورت را با قیچی ببرم
از روزنامه بیرونت بکشم
روی یخچال زنی میروی
که میوهها از دستش
به زمین میریزند
(سارا محمدی اردهالی )
شعر درباره دوست داشتن خدا
«درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آرد/ نهال دشمنی برکن که رنج بی شمار آرد»
شعر درباره دوست داشتن خود
عاقبت گر عمری باشد ماندگار / میگذارم این سخن را یادگار
مینویسم روی کوه بی ستون / زنده باد یاران خوب روزگار
شعر درباره دوست داشتن خواهر
«درضمیر ما نمیگنجد به غیر دوست کس// هر دو عالم دشمن ما باد و ما را دوست بس»
شعر درباره دوست داشتن واقعی
دل بسته ام از همه عالم به روی دوست
وز هر چه فارغیم، به جز گفتگوی دوست
ما را زمانه دل نفریبد به هیچ روی
الا به موی دل کش و روی نکوی دوست
باغ بهشت کاین همه وصفش کنند نیست
جز جلوه ای ز صحن مصفای کوی دوست
گل های باغ با همه شادابی و نشاط
خار آیدم بدیده نبینم چو روی دوست
یک موی یار خویش به عالم نمی دهم
ما بسته ایم رشته جان را به موی دوست
بر ما غم زمانه ز هر سو که رو کند
مائیم و روی دل به همه حال سوی دوست
ما جز رضای دوست تمنا نمی کنیم
چون آرزوی ماست همه آرزوی دوست
احمد شهنا
شعری درباره دوست داشتن
«دریغ و درد که تا این زمان ندانستم// که کیمیای سعادت رفیق بود رفیق»
شعری درباره دوست داشتن خدا
همیشه یادتون باشه ک توی دنیا ، دوست های خوب محدودن ولی دوستای خوب ، دنیای نامحدودن . . .
شعر در مورد دوست داشتن همسر
«درضمیر ما نمیگنجد به غیر دوست کس// هر دو عالم دشمن ما باد و ما را دوست بس»
شعر در مورد دوست داشتن خدا
«دو دوست قدر شناسند حق صحبت را// که مدتی ببریدند و باز پیوستند»
شعر درباره دوستان قدیمی
«آی آغاز دوست داشتن است// گرچه پایان راه ناپیداست// من به پایان دگر نیندیشم// که همین دوست داشتن زیباست»
فروغ فرخزاد
شعر دوست
«دوست آن دانم که گیرد دست دوست// در پریشان حالی و درماندگی»
پرسیدند : بهشت را خواهی یا دوست ؟ گفتم جهنم است بهشت بی دوست .
شعر درباره دوستان صمیمی
«دوست آنست کو معایب دوست// همچو آیینه روبرو گوید// نه که چون شانه با هزار زبان// در قفا رفته مو به مو گوید»
شعر درباره دوستان بد
پشت دریا شهریست که یک دوست در آن جا دارد
هر کجا هست ، به هر فکر ، به هر کار ، به هر حال ، عزیز است خدایا تو نگهدارش باش .
شعری درباره دوستان
اعتبار دوستی شما رو به پایان است لطفا برای اعتبار مجدد آن یک اس ام اس ارسال نمایید(دوست همراه )
شعری درباره دوستان خوب
گل اگه خشک شود ساقه ی آن می ماند دوست اگر دور شود خاطره اش می ماند
شعر در مورد دوستان
دوستی مثل یک کتابه ، چند ثانیه طول می کشه که آتیش بگیره ولی سالها طول می کشه تا نوشته بشه . . .
سلامتی همه دوستای با معرفت
شعر در مورد دوستان قدیمی
محبت مثل سکه ای است که اگه افتاد تو قلک دلت دیگه در نمیاد اگه بخوای درش بیاری باید دلت رو بشکنی .
شعر در مورد دوستان نامرد
ای دوست مـرا بــه حال ِ خـود بـاز گذار
با خلـوتِ من تو را چکار اســت، چکار؟
بگذار به دردِ خویــش بــاشم مشغــول
بیــزارم از این جمـــع دروغــین، بیـــزار
شعر درباره دوست خوب و بد
می خوام یه اتوبوس بسازم اتو دارم ولی بوس ندارم یه بوس می دی بسازمش .
شعر درباره دوست خوب از سعدی
تنفس شروع زندگیست
عشق قسمتی از زندگیست
اما دوست خوب قلب زندگیست !
اشعار درباره ی دوست خوب
دلم برات پر پر شده دوختمش (۰) حالا تنگ شده
شعر در باره دوستی خوب
دوست مشمار آن که در نعمت زند
لاف یاری و برادر خواندگی
دوست آن دانم که گیرد دست دوست
در پریشان حالی و درماندگی
شعر در مورد دوست خوب و بد
چنان کاری دلت با قلب من کرد که موج زلزله با ارگ بم کرد
اشعار درباره دوست خوب
هم چنان چشم به چشمان تو دارم ای دوست / گوشه چشمی بنما بر دل زارم ای دوست
هر شبم نقش تو ماه شب چشمان من است / روزها در شب هجرت بشمارم ای دوست
شعری در مورد دوست خوب
لوطی شماره کفشت رو بفرست بزنیم به پیشونیمون تا همه بدونن خاک پاتیم
شعر در مورد دوست باوفا
باغی که در آن آب هوا روشن نیست
هرگز گل یکرنگ در آن گلشن نیست
هر دوست که راستگوی و یکرو نبود
در عالم دوستی کم از دشمن نیست
شعر درباره دوست بی وفا
یاد یاران قدیم نروداز دلِ تنگ
چون هوای چمن از یاد اسیرانِ قفس
شعر در مورد دوستان بی وفا
به انگشتانم که مینگرم به یادت می افتم ، چون عزیزانم انگشت شمارند . . . !
شعر درباره ی دوست بی وفا
رفیق خوب پزشک زندگیست تا آخر عمر مریضتم رفیق
شعر درباره دوستان بی وفا
نی قصهی آن شمع چگل بتوان گفت
نی حال دل سوخته دل بتوان گفت
غم در دل تنگ من از آن است که نیست
یک دوست که با او غم دل بتوان گفت
عمری ز پی مراد ضایع دارم
وز دور فلک چیست که نافع دارم
با هر که بگفتم که تو را دوست شدم
شد دشمن من وه که چه طالع دارم
شعری درباره دوست بی وفا
بی فروغ روی یاران زندگی تابنده نیست
دولت بی دوست در جهان پابنده نیست
شعری در مورد دوست بی وفا
معجزه ای وجود دارد که دوستی نامیده می شود و در میان دل اقامت دارد ؛ شما نمی دانید که چگونه بوجود می آید و چگونه آغاز می شود
شعری در مورد دوستان بی وفا
دوستی فصل قشنگیست پر از لاله سرخ
دوستی تلفیق شعور من و توست
دوستی رنگ قشنگیست به رنگ خدا
دوستی حس عجیبیست میان من و تو
شعر زیبا درباره دوست بی وفا
چشمی دارم همه پر از صورت دوست
با دیده مرا خوشست چون دوست در اوست
از دیده دوست فرق کردن نه نکوست
یا دوست به جای دیده یا دیده خود اوست
شعر درباره بی وفایی دوستان
دیگه از زغال دلسوخته تر داریم ؟
زغالتم
شعر درباره رفاقت و دوستی
اما شادمانی که برایتان به ارمغان می آورد همیشه موهبتی خاص می بخشد
و شما متوجه می شوید که دوستی ارزشمندترین نعمت خداوند است !
شعر زیبا در مورد دوستی و رفاقت
ای دوست به خدا دوری تو دشوار است
بی تو از گردش ایام دلم بیزار است
بی تو ای مونس جان، دل ز غمت میسوزد
دل افسرده من طالب یک دیدار است
شعر زیبا درباره رفاقت و دوستی
تا نگذری از جمع به فردی نرسی
تا نگذری از خویش به مردی نرسی
تا در ره دوست بی سر و پا نشوی
بی درد بمانی و به دردی نرسی
شعری در مورد دوستان خوب
در این زمانه که شرط حیات نیرنگ است
دلم برای رفیقان با وفا تنگ است
شعر درباره ی دوست خوب
داروها و دوستی ها هر دو مشکلات را حل میکنند !
با این تفاوت که دوستی ها هیچ وقت تاریخ انقضا ، بها و اندازه ندارند . . .
شعر نو درباره دوست خوب
همچنان چشم به چشمان تو دارم ای دوست
گوشه چشمی بنما بر دل زارم ای دوست
هر شبم نقش تو ماه شب چشمان منست
روزها در شب هجرت بشمارم ای دوست
شعر کوتاه درباره دوست خوب
ای دوست قبولم کن وجانم بستان
مستــم کـــن وز هر دو جهانم بستان
بـا هـــر چـــه دلم قرار گیـــرد بــی تـــو
آتش بــه مـــن انـــدر زن و آنـــم بستـان…
شعر درباره ی دوست خوب
لحظه ای در گذر از خاطره ها
ناخودآگاه دلم یاد تو کرد
خنده آمد به لبم شاد شدم
گویی از قید غم آزاد شدم
هر کجا هستی دوست ، دست حق همراهت . . .
شعر درباره یک دوست خوب
ای دوست قبولم کن وجانم بستان
مستــم کـــن وز هر دو جهانم بستان
بـا هـــر چـــه دلم قرار گیـــرد بــی تـــو
آتش بــه مـــن انـــدر زن و آنـــم بستـان
مولوی
شعر دوست
آن به که در این زمانه کم گیری دوست
با اهل زمانه صحبت از دور نکوست
آنکس که به جمگی ترا تکیه بر اوست
چون چشم خرد باز کنی دشمنت اوست
شعر دوستی
از بس که مهر دوست به دل جا گرفته است
جایی برای کینه دشمن نمانده است
اظهری کرمانی
شعر دوستت دارم
مشترک گرامی !
تاریخ شارژ ارادت ما به شما تا وقتی نفس باقی است اعتباردارد !
” همراه آخر “
شعر دوست داشتن
از جان طمع بریدن آسان بود ولیکن
از دوستان جانی مشکل توان بریدن
حافظ
شعر دوستانه
دلیلِ نخواستن ام
از این دو حالت خارج نیست؛
یا نمى خواهى ام
.
.
.
یا ابوالفضل
یعنى نمى خواهى ام؟!
شعر دوستت دارم کوتاه
زنده بیدوست در وطنی
مثل مرده است در کفنی
سعدی
شعر دوست دارم
دلت آبی تر از دریا رفیقم
به کامت شادی دنیا رفیقم
الهی دائما چون گل بخندی
شب و روزت خوش و زیبا رفیقم . . .
شعر دوستى
آری آغاز دوست داشتن است
گرچه پایان راه ناپیداست
من به پایان دگر نیندیشم
که همین دوست داشتن زیباست
شعر دوست سهراب سپهری
دل خوشم با غزلی تازه همینم کافی ست
تو مرا باز رساندی به یقینم کافی ست
قانعم،بیشتر از این چه بخواهم از تو
گاه گاهی که کنارت بنشینم کافی ست
گله ای نیست من و فاصله ها همزادیم
گاهی از دور تو را خوب ببینم کافی ست
آسمانی! تو در آن گستره خورشیدی کن
من همین قدر که گرم است زمینم کافی ست
من همین قدر که با حال و هوایت گهگاه
برگی از باغچه ی شعر بچینم کافی ست
فکر کردن به تو یعنی غزلی شور انگیز
که همین شوق مرا، خوب ترینم! کافی ست …
شعر دوستانه زیبا
ز سنگ جور تو بی مهر و بی وفا ای دوست
دلم شکسته شد اما چه بی صدا ای دوست
منم که یک سر مویت به عالمی ندهم
ولی تو داده ای آسان زکف مرا ای دوست
تو قدر دوست چه دانی که هست گوهر عشق
به پیش چشم تو بی قدر و بی بها ای دوست
منم چو گوهر رخشان میان گوهریان
چو گوهری نشناسی مرا چرا ای دوست
کمال عشق بود اعتماد و یکرنگی
به سوء ظن مشکن رونق صفا ای دوست
من از تو شکوه به بیگانگان نخواهم برد
که آشنا نکند شکوه ز آشنا ای دوست
شکایت از تو به جایی نمی برد (طلعت)
پذیرد آنچه که باشد ترا رضا ای دوست
شعر دوستی کوتاه
رِفیقـا ” کَم ” باشَن ، امّا ” تَک ” باشَن !
به سلامتیه همه رفیقای تک . . .
شعر دوستی و رفاقت
دودلم،اول خط،نام خدا بنویسم
یا که رندی کنم و اسم تو را بنویسم!
همه“یک”گفتم و دینم همه“یکتایی”بود
با کدامین قلم امروز دوتا بنویسم؟
ای که با حرف تو هر مسالهای حلشدنیاست
بهخدا،خودتوبگو،نام که را بنویسم؟
شعر دوستی مشیری
گاهی به خدا نفس کشیدن سخت است
یعنی نفسی تو را ندیدن سخت است
با زور مسکن قوی خوابیدن
با دلهره از خواب پریدن سخت است
عاشق نشدی زندگی ات تلخ شود
تا درک کنی که دل بریدن سخت است
بعد از تو خدا شبیه تو خلق نکرد
یعنی که شبیه ات آفریدن سخت است
هر روز سر کوچه نشستن تا شب
از فاصله های دور دیدن سخت است
حقا که تو سهم من نبودی حالا
فهمیدن این درد شدیدن سخت است
باشد تو برو زندگی ات شاد ولی
بی تو به خدا نفس کشیدن سخت است
شعر دوستی کودکانه
صاحب قبله و قبله ،دو عزیزند،ولی
خوشتر آن است من از قبلهنما بنویسم!
آسمان مثل تو احساس مرا درک نکرد
باز،غمنامه ،به بیگانه چرا بنویسم؟
تا به کی،زیر چنین سقف سیاه و سنگین
قصهی درد، به امید دوا بنویسم؟
قلمم، جوهرش از جوش و جراحت ،جاریاست
پست باشم که پی نان و نوا بنویسم
بارها قصد خطر کردم و گفتی:ننویس!
پس من این بغض فروخورده کجا بنویسم؟
بعد یک عمر ببین دست و دلم میلرزد
که“من”و“تو”به هم آمیزم و ما بنویسم!
“من”و“تو”چون تن و جاناند،مخواه و مگذر
این دو را،باز همینطور ،جدا بنویسم
شعر من با تو پر از شادی و شیرینکامیاست
باز ،حتا اگر از سوگ و عزا بنویسم
با تو از حرکت دستم برکت میبارد
فرق هم نیست،چه نفرین چه دعا بنویسم!
از نگاهت ،به رویم ،پنجرهای را بگشا
تا در آن منظرهی روحگشا بنویسم
تیغ و تشباد هم از ریشه نخواهد خشکاند
غزلی را که در آن حال و هوا بنویسم
عشق،آن روز که این لوح و قلم دستم داد
گفت هرشب غزل چشم شما بنویسم
شعر دوستی و محبت
می نویسم که بمونه روی قلبم این حقیقت / که به جز تو من ندارم یه رفیق با محبت
شعر دوستی و دلتنگی
دمی با دوست به سر بردن دو صد دنیا بها دارد
خوشا آن کس که در دنیا رفیقی با وفا دارد
شعر دوستی با خدا
از کلمات طنابی بافته بودم…( مریم ملک دار )
شعر دوستی خاله خرسه
رفـاقت بار سنگینی ست !
کسی بـر دوش میگیرد که یک دنیا وفا و مرام دارد . . .
شعر دوستی و همدلی
پشتِ میلههای پنجره آسان نیست…(لیلا کردبچه)
شعر دوستت دارم از حافظ
میانِ خواب وُ رؤیا طرحی از کابوس می گردم
شبیه لحنِ بی پروایِ یک ناقوس می گردم
شعر دوست 96
عشق + اهمیت = مادر
عشق + ترس = پدر
عشق + کمک = خواهر
عشق + دعوا = برادر
عشق + اهمیت + ترس + کمک + دعوا + زندگی = رفیق . . .
شعر دوست 2017
تو تنها رفته ای بیرون وَ من در رختخوابی سرد
اسیرِ اضطرابِ ساعتی منحوس می گردم
تمامِ روز و شب کز می کنم در گوشه ی خانه
ولی تا انتهایِ جاده یِ چالوس می گردم
همان وقتی که سهمم از نبودت پختن و جاروست
به همراهِ خیالت غرق ِاقیانوس می گردم
بیا ای مرد پاییزی وُ سر بر شانه ام بگذار
برای ِخستگی هایت پر ِطاووس می گردم
صدایت گوشواری شد به گوشم قیمتی ، نایاب
که از برقش درونِ کوچه بی فانوس می گردم
( مریم انصاری فر )
شعر دوست جدید
چند یک دقیقه می ایستم
چند یک دقیقه سکوت می کنم
چند یک دقیقه شکر می کنم
که هستید.
و من
صبح ها
پا می شوم
و صورتم را با دستهای کسی می شویم
که گناه گریه هایم را به گردن نمی گیرد
( بنفشه ابوترابی )
شعر دوست فوق العاده
فراموش کردن رفیقان بی احترامی به قانون خاطره هاست
ارادت مرا هر روز در سر رسیدت تیک بزن . . .
شعر در مورد دوست